English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1856 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overtime U اضافه کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
over time pay U مزد اضافه کاری
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
Other Matches
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
overplus U اضافه
surpluses U اضافه
in a. to U به اضافه
increscent U اضافه
plusage U اضافه
special <adj.> U اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
increased U اضافه
increase U اضافه
extra <adj.> U اضافه
plussage U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
addition U اضافه
extra- U اضافه
augmentation U اضافه
extras U اضافه
excess U اضافه
excesses U اضافه
spared U اضافه
spare U اضافه
extra U اضافه
additions U اضافه
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
added U اضافه شده
overcharges U اضافه هزینه
per U حروف اضافه
excesses U اضافه مازاد
add U اضافه کردن
overcharged U اضافه هزینه
imburse U اضافه کردن
excess U اضافه مازاد
overproduction U اضافه تولید
genitive U حالت اضافه
excess price U اضافه قیمت
exeed U اضافه شدن از
margin product U اضافه محصول
budget surplus U اضافه بودجه
affixes U اضافه نمودن
overcharging U اضافه هزینه
excess luggage U اضافه بار
overloading U اضافه فرفیت
preposition U حرف اضافه
prepositions U حرف اضافه
overvoltage U اضافه ولتاژ
overtimer U اضافه کار کن
service charge U اضافه کار
premium U اضافه ارزش
overpotential U اضافه ولتاژ
premiums U اضافه ارزش
added to that U اضافه بران
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U بارگذاری اضافه
subjoin U اضافه کردن
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
over load U اضافه بار
add U اضافه کردن
append U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
overshoot U اضافه جهش
overshooting U اضافه جهش
overshoots U اضافه جهش
adds U اضافه کردن
overpopulation U اضافه جمعیت
overload U اضافه بار
additionally <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
possessives U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
aside from that <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
eke U اضافه کردن بر
gen U حالت اضافه
overload U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
overloads U اضافه بار
overloads U اضافه فرفیت
forby <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
overdraft U اضافه برداشت
superimposable U قابل اضافه
superimposable U اضافه شدنی
surcharges U اضافه بار
surcharges U اضافه بها
on to <adv.> U اضافه بر این
on top of that <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
widening U اضافه پهنا
salary increase U اضافه حقوق
on top of this <adv.> U اضافه بر این
surcharge U اضافه بها
over and above <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
surcharge U اضافه بار
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
affix U اضافه نمودن
affixed U اضافه نمودن
accessed U الحاق اضافه
surtax U اضافه مالیات
overtime U اضافه کار
overcharge U اضافه هزینه
step up U اضافه کردن
access U الحاق اضافه
affixing U اضافه نمودن
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
over time pay U پول اضافه کار
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
repositional U مانند حرف اضافه
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
overdraw U اضافه برداشت کردن
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
extra bed U تخت خواب اضافه
overload principle U اصل اضافه باری
play down U بازی در وقت اضافه
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
effusions U اضافه جریان بزور
gerund U اسمی که از اضافه کردن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
prepositionally U بطور حرف اضافه
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
effusion U اضافه جریان بزور
add in memory اضافه کردن به حافظه
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
c i f U قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
increment U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
eager beaver <idiom> U شخص همیشه داوطلب کار اضافه
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
addend U عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
cost and frieght U قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
increments U مقدار عدد اضافه شده به ثبات
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
odd man out <idiom> U آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
Recent search history Forum search
2New Format
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com